گدایان دریوزه را گویند. (لغت فرس اسدی). اهل دریوزه. گدا. گدایی کننده. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی ترکیبی خواهنده و بهر طرف روان است از روان بمعنی رونده. (فرهنگ نظام). گدای دوره گرد: پدر گفت یکی روان خواه بود به کویی فروشد چنان کم شنود همی دربدر خشک نان بازجست مر او را همان پیشه بود از نخست. ابوشکور (از لغت فرس). در آن کوی پیری روان خواه بود که دستش ز هر کام کوتاه بود. آغاجی بخارایی. گر لطف خدا رسد شود شاه آنکو پدرش بود روان خواه. لطیفی
گدایان دریوزه را گویند. (لغت فرس اسدی). اهل دریوزه. گدا. گدایی کننده. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی ترکیبی خواهنده و بهر طرف روان است از روان بمعنی رونده. (فرهنگ نظام). گدای دوره گرد: پدر گفت یکی روان خواه بود به کویی فروشد چنان کم شنود همی دربدر خشک نان بازجست مر او را همان پیشه بود از نخست. ابوشکور (از لغت فرس). در آن کوی پیری روان خواه بود که دستش ز هر کام کوتاه بود. آغاجی بخارایی. گر لطف خدا رسد شود شاه آنکو پدرش بود روان خواه. لطیفی
آنکه طلب نان کند، نان خواهنده کنایه از فقیر زنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نانخوٰاه
آنکه طلب نان کند، نان خواهنده کنایه از فقیر زِنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعمِ کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسِم، جِوانی، نَغَن، نَغنَخوٰاد، نَغنَخوٰالان، نانخوٰاه
دهی از دهستان رودمیان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. سکنۀ آن 131 تن. محصولات عمده آن غلات. آب آنجا از قنات. صنایع دستی آنجا قالیچه بافی و کرباس بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان رودمیان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. سکنۀ آن 131 تن. محصولات عمده آن غلات. آب آنجا از قنات. صنایع دستی آنجا قالیچه بافی و کرباس بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)