جدول جو
جدول جو

معنی روان خواه - جستجوی لغت در جدول جو

روان خواه
گدای دوره گرد، گدا
تصویری از روان خواه
تصویر روان خواه
فرهنگ فارسی عمید
روان خواه(دَ مُ دَ / دِ)
گدایان دریوزه را گویند. (لغت فرس اسدی). اهل دریوزه. گدا. گدایی کننده. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمعنی ترکیبی خواهنده و بهر طرف روان است از روان بمعنی رونده. (فرهنگ نظام). گدای دوره گرد:
پدر گفت یکی روان خواه بود
به کویی فروشد چنان کم شنود
همی دربدر خشک نان بازجست
مر او را همان پیشه بود از نخست.
ابوشکور (از لغت فرس).
در آن کوی پیری روان خواه بود
که دستش ز هر کام کوتاه بود.
آغاجی بخارایی.
گر لطف خدا رسد شود شاه
آنکو پدرش بود روان خواه.
لطیفی
لغت نامه دهخدا
روان خواه
گدائی کردن، اهل در یوزگی
تصویری از روان خواه
تصویر روان خواه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وام خواه
تصویر وام خواه
کسی که از دیگری پولی به قرض می خواهد، آنکه طلب خود را از وام دار می خواهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روان کاه
تصویر روان کاه
آنچه باعث افسردگی و آزردگی روح می شود، امری سخت و دشوار که روح را کسل و آزرده می سازد، کاهندۀ روان، روان فرسا، جان کاه، جان گزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نان خواه
تصویر نان خواه
آنکه طلب نان کند، نان خواهنده
کنایه از فقیر
زنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نانخوٰاه
فرهنگ فارسی عمید
آنکه پس از کشته شدن کسی انتقام وی را می گیرد یا قصاص قاتل را می خواهد
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
دهی از دهستان رودمیان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. سکنۀ آن 131 تن. محصولات عمده آن غلات. آب آنجا از قنات. صنایع دستی آنجا قالیچه بافی و کرباس بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چَکْ کُ خوَا / خا رَ / رِ)
آنکه چیزی یا کسی را به عنوان شاهد طلبد. و رجوع به گواه خواستن و گواه خواهی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گواه خواه
تصویر گواه خواه
کسی که شخصی دیگر یا شیئی را بشهادت طلبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوانخواه
تصویر خوانخواه
انتقام گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطن خواه
تصویر وطن خواه
میهن خواه وطن پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواه
تصویر وا خواه
کسی که وا خواست میکند: معترض: مقابل وا خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان خواه
تصویر نان خواه
((خاه))
تخمی خوش بوی و زردرنگ که گاهی روی خمیر نان پاشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وام خواه
تصویر وام خواه
((خا))
قرض گیرنده، طلب کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رونخواه
تصویر رونخواه
((رَ وَ خا))
گدا، گدای دوره گرد
فرهنگ فارسی معین